پارت ۸ ( من عاشق کدوم بشم) غلط دیکته دیدید معذرت
از زبان رین *
ایین: اول منم ...
رین : تو چی دقیقا
کی سی : ببین تو قراره با همشون قرار بزاری که ببینی کدوم دلتو به دست میاره و بعدش همه یا دخترا مثل تو میشیم صدامون هم همینطور که اونا باید تشخیص بدن که کی رین واقعیه هر کسی اول تشخیص داد ینی واقعا دوست داره و تو باهاش قرار های بیشتری میزاری تا به هم برسید فهمیدی ؟
رین : خیلی خب ولی من دوست پسر ...
ایین : اول نوبت من ... اووووو بیا بریم خیلی قراره خوب باشه
بعد دستمو گرفت و کشوند ...
رین : ولی من ...
که به خاطر کشیده شدن نتونستم ادامه حرفمو بزنم
اونور پیش بچه ها *
ارن: ... ایین!( با عصبانیت *)
افمائو: خیلی خب ارن آروم باش از کجا معلوم ین قراره از اون خوشش بیاد
ارن : میدونی چیه منم میخوام شانسمو امتحان کنم من برادرشم اگه آخر روز منو انتخواب کرد دیگه هیچ وقت هیچ کس دنبال دوست پسر براش نمیگرده!
افمائو: اما...
کی سی : باشه هرچی تعداد بیشتر باشه بهتر ...
ارن : خوبه ... ببین اف ببخشید ولی باید خواهرم رو نجات بدم فعلا بیب ...
بعد رفت
افمائو: نه نه نه همه چی اینطوری خراب میشه ؟
کیم: چرا اخه؟
افمائو: ارن و رین همو میشناسن اونم مثل کف دست هم معلومه ارن میدونه چیکار کنه که رین ازش خوشش بیاد یا معلومه که اون اول خواهرشو پیدا میکنه ...
کی سی: درسته ولی خب اتفاقیه که افتاده من پسرا رو دیدم اون خیلی مشتاق بودن به خصوص اون پسر جدیده رادی و کلا همشون مطمئنم ارن پیش اونا شانسی نداره ...
سر قرار از زبان رین *
رفتیم رسیدیم به ی مکان که ی پسر و صندلی آبی پر رنگ اونجا بود و ی سریع غذا روی میش و همه چی از طلا بود ؟ طلا اخه ...
ایین ی گل داد بهم ی گل رز بعد صندلی رو برام عقب کشید
ایین: اول خانوما...
نشستم که صندلی رو یکم جلو برد و خودشم رفت نشست
رین: ممنونم ایین این خیلی قشنگه اما من ...
ایین: خیلی خب عزیزم از علایقت بهم بگو ... و مثلا اسم مورد علاقت شاید بخوای رو بچه های آیندمون بزاریمش ...
رین : خیلی تند نرو هنوز چیزی از پیش نرفته...
ایین: راجب ارن بهم بگو او چجور برادریه؟
رین: خوبه ...
ایین : واقعا من اینطور فکر نمیکردم اخه اصلا بهش نمیخوره ...
رین : یکم عصبیه...
ایین: تو هم دست کمی از اون نداری فرشته ...خب بگو بهم بلاک یا ایتم مورد علاقت توی بازی چیه ؟
رین : سیب قرمز ...
ایین : واقعا ؟
رین : ندرایت هم خوبه
ایین : منم گلدن اپل توست دارم میبینی جفتمون سیب دوست داریم چه تفاهمی
یکم حرف زدیم که دیگه بلند شدم ...
رین : خب دیگه وقت ما تمومه باید برم ...
و سریع رفتم که ی دسته گل بنفشه اومد جلو صورتم یکی زانو زد جلوم ...
پیرس: خب با من سر قرار میای ... ؟
رین: بیا زود تمومش کنیم ...
#افمائو
ایین: اول منم ...
رین : تو چی دقیقا
کی سی : ببین تو قراره با همشون قرار بزاری که ببینی کدوم دلتو به دست میاره و بعدش همه یا دخترا مثل تو میشیم صدامون هم همینطور که اونا باید تشخیص بدن که کی رین واقعیه هر کسی اول تشخیص داد ینی واقعا دوست داره و تو باهاش قرار های بیشتری میزاری تا به هم برسید فهمیدی ؟
رین : خیلی خب ولی من دوست پسر ...
ایین : اول نوبت من ... اووووو بیا بریم خیلی قراره خوب باشه
بعد دستمو گرفت و کشوند ...
رین : ولی من ...
که به خاطر کشیده شدن نتونستم ادامه حرفمو بزنم
اونور پیش بچه ها *
ارن: ... ایین!( با عصبانیت *)
افمائو: خیلی خب ارن آروم باش از کجا معلوم ین قراره از اون خوشش بیاد
ارن : میدونی چیه منم میخوام شانسمو امتحان کنم من برادرشم اگه آخر روز منو انتخواب کرد دیگه هیچ وقت هیچ کس دنبال دوست پسر براش نمیگرده!
افمائو: اما...
کی سی : باشه هرچی تعداد بیشتر باشه بهتر ...
ارن : خوبه ... ببین اف ببخشید ولی باید خواهرم رو نجات بدم فعلا بیب ...
بعد رفت
افمائو: نه نه نه همه چی اینطوری خراب میشه ؟
کیم: چرا اخه؟
افمائو: ارن و رین همو میشناسن اونم مثل کف دست هم معلومه ارن میدونه چیکار کنه که رین ازش خوشش بیاد یا معلومه که اون اول خواهرشو پیدا میکنه ...
کی سی: درسته ولی خب اتفاقیه که افتاده من پسرا رو دیدم اون خیلی مشتاق بودن به خصوص اون پسر جدیده رادی و کلا همشون مطمئنم ارن پیش اونا شانسی نداره ...
سر قرار از زبان رین *
رفتیم رسیدیم به ی مکان که ی پسر و صندلی آبی پر رنگ اونجا بود و ی سریع غذا روی میش و همه چی از طلا بود ؟ طلا اخه ...
ایین ی گل داد بهم ی گل رز بعد صندلی رو برام عقب کشید
ایین: اول خانوما...
نشستم که صندلی رو یکم جلو برد و خودشم رفت نشست
رین: ممنونم ایین این خیلی قشنگه اما من ...
ایین: خیلی خب عزیزم از علایقت بهم بگو ... و مثلا اسم مورد علاقت شاید بخوای رو بچه های آیندمون بزاریمش ...
رین : خیلی تند نرو هنوز چیزی از پیش نرفته...
ایین: راجب ارن بهم بگو او چجور برادریه؟
رین: خوبه ...
ایین : واقعا من اینطور فکر نمیکردم اخه اصلا بهش نمیخوره ...
رین : یکم عصبیه...
ایین: تو هم دست کمی از اون نداری فرشته ...خب بگو بهم بلاک یا ایتم مورد علاقت توی بازی چیه ؟
رین : سیب قرمز ...
ایین : واقعا ؟
رین : ندرایت هم خوبه
ایین : منم گلدن اپل توست دارم میبینی جفتمون سیب دوست داریم چه تفاهمی
یکم حرف زدیم که دیگه بلند شدم ...
رین : خب دیگه وقت ما تمومه باید برم ...
و سریع رفتم که ی دسته گل بنفشه اومد جلو صورتم یکی زانو زد جلوم ...
پیرس: خب با من سر قرار میای ... ؟
رین: بیا زود تمومش کنیم ...
#افمائو
- ۱.۲k
- ۰۳ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط